- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
تا که باشد جگری پای توفریادی هست ما خـرابـیـم ولی مـجـلـسِ آبـادی هـست ســردیِ دوریِ تـو گــرم شـود مـیآیـی به زمستان بنـویـسید که مُـردادی هست گـیرم از یـادِ همه رفـتـهای اما سـوگـنـد سالها پیـشِ تو از گـریـۀ ما یـادی هست کــربــلا هـایِ مــرا داد امــامِ هــشــتــم کـربلا هست اگر پنجـره فـولادی هست سیـنهات سوخـته و سینۀ ما هست کـبود میشود مثل تو هر کَس که در این وادی هست گـوشۀ چـشم شـما زخـم شد و میگِـریی تا بـدانـیـم همه حـضرتِ سجـادی هست مادرت در وسطِ روضه تان خورد زمین تا که گفتند در این قـافله نـوزادی هست نـام زیـنب به لبـت میرسـد و میمیـرم حرف ناموس شما هست اگر دادی هست
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
از بس که تلخی غم هجران چشیدهام جـانی نـمـانـده است بـرایم...بریـدهام عیب وصال چیست نصیبم نمیشود؟ خیـری که از فـراق و جدایی ندیدهام گاهی هم از گدای خودت یک خبر بگیر رحمی کن ای عزیز بر این اشک دیدهام نفرین به معصیت که مرا از تو دور کرد بر باد داده هرچه که زحمت کشیدهام خیلی دلم شکسته...گرفتار و خستهام از بس که در پیِ هوس خود دویدهام دارم به راه عاشـقی ات پیـر می شوم ناز تو را ببین به چه قیمت خـریدهام بحـر العلوم...حـلّی و فرزند مهـزیار توصیف روی تو ز بـزرگان شنیدهام با این همه گناه به روضه کشانـدیام با لطف توست که به نـوایی رسیدهام گـریـان زیـنـبـی و پـریـشـان زیـنـبـم من غصه دار عـمـۀ قـامت خـمیـدهام در پیش چشم فاطمه کم دست و پا بزن ای یادگار مادرم...ای سـر بریـدیام
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شب سوم محرم
بـر درد تـنهـایـی دچـارم ای نـگـارم پـایـان نــدارد انـتـظـارم ای نـگــارم پایـیزیام، هـجـران امانـم را بـریـده برگـرد ای بـاغ و بهـارم ای نـگـارم خواب مرا فکر وصال از من گرفته هر شب به یادت بی قرارم ای نگارم آوارهای بـودم مـرا نــوکـر نـوشـتـی نوکـر شدن شـد افـتخـارم ای نگـارم با تو که باشم قـدر یک دنیا میارزم مـنهـای تو، بی اعـتـبـارم ای نـگـارم این آبرو، این اشک ها، این مهر زهرا من هرچه دارم از تو دارم ای نگارم بخشید اگر ما را خدا لطف خودت بود ای رحـمت پـروردگـارم ای نـگـارم میترسم از جان کندنم، پیشم میآیی؟ در وقـت سخت احتضارم ای نگارم مثـل هـمیـشه آخـر کـارم، خـودم را دسـت رقـیـه مـیسـپـارم ای نـگـارم کنج خـرابـه نـالـه زد فخـر دو عـالم بـابـا بـیـا امـشب کـنـارم ای نـگـارم دیگر نمیبیـنم سرت را روی نـیـزه کم سو شده چـشمـان تارم ای نگارم بر ما اسیرانِ زمین خورده نظر کن بـالانـشـیـنِ نـی سـوارم، ای نـگـارم
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت زینب سلام الله علیها
آمـدم ســوی غـمـکـده خــانـم! کـه عــزای تــو آمــده خــانـم! اذن سـیــنـه زدن بــده خــانـم! جـبـل الـصـبـر! سـیـده خـانـم! کـوه ایـمـانـی و یـقـین زیـنب! خـواهـر غـصه! مـادر غـمها! رونــوشـت صــلابـت زهـــرا ای شکوهت هـمـیشه پـا بر جا الــســلام عــلـیـک یـا حـلـمــا خانمی مـؤمـن و متـین زینب! معـجـزه به وضـوح میکردی هر نـفـس کـار نـوح میکردی با دمت قـبض روح میکـردی خـوب فـتـح الفـتـوح میکردی اســد الـلـه چــنـدمـیـن زیـنـب! تـو مـعــلــم نــدیــده اســتــادی پـی تـفـسـیـر عــدل و بـیـدادی دو جوان در مسیر حـق دادی آه، بـانـو بـه زحـمـت افـتــادی درد داری، درد دیــن زیــنـب! از لبت دائما گوهـر میریخت از دل خطبهات جگر میریخت با خروش تو کرک و پر میریخت رنگ از چهرۀ خطر میریخت زن ندیـدم من اینچـنـین زینب! عـزّت و آبـروی مـکـتـب مـن اسم پـاکـت نشـسـته بر لب من مــدح تـو نـغــمـۀ مـرتـب مـن شصت و نه بار ذکر هر شب من فـقـط إیـاک نـستـعـیـن زیـنب! هــاشـمــی زاده زیـنـت بــابــا در مــســـیـــر ولایـت بـــابـــا وارث درد و غـــربـت بـــابــا عـمـه جـان بـه روایت بـابا… بـهـتـریـنی تو بهـتـرین زینب! راه تو راه سرخ عـاشـوراست اخت الارباب پرچمت بالاست عمه جان از خطابهات پیداست کـربـلا در نـگـاه تو زیـبـاست به نگـاهت صـد آفـرین زینب! تا ابـد هـست نـوکـرت محـتاج بـه دعــای مـکـررت مـحـتـاج بـه نـگـاه بــرادرت مـحــتــاج و بـه الـطـاف مـادرت محـتاج أنا مسکـین و مستکـین زینب! رنگ و بویی ببخش محفل را با خـبـر کن دوبـاره مـقـبـل را تــا روایـت کـنــد مـقــاتــل را جـان زهــرا بـیـا و این دل را کربلا کن، فـقـط هـمین زینب! درد ها را به جـان خریـدی، آه دم دروازه تــا رســیـــدی، آه- طعـنه از این و آن شنـیدی، آه خـیـری از زنـدگی نـدیـدی، آه با مصیبت شدی عجین زینب! عـاقـبت شـام میـهـمـان شدهای سر بـازار نـیـمـه جـان شدهای دل پریشان و قـد کمان شدهای هـمـه دیـدنـد نــاتــوان شـدهای بچهها از غمت غـمـین زینب! ای بـزرگ عــشـیـره افـتــادی در بـلایـی کــبــیــره افــتــادی در شبی سـرد و تـیـره افـتادی پیـش چـشـمان خـیـره افـتـادی با لـگـدهـای سهـمگـین زینب! روضه را بغض در صدایت گفت تاول روی دست و پـایت گفت ورم زیـر چــشـمهـایـت گـفـت دخـتـر شـام، نـاسـزایت گـفـت گـریـۀ شـهـر را بـبـیـن زینب! همۀ عـمـر موکـنـان خـوانـدی گریه کردی و بیامان خواندی از یـهـودی بـد دهـان خـواندی از سر و تشت و خیزران خواندی مـرثـیـههـایت آتـشـیـن زیـنب!
: امتیاز
|
مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
فقـط نه این که بدون معـلـم عالـمه شد که مثل مادرش استاد فقه و تفسیر است ظهور دیگری از فاطمه ست وقتی که مقابـلـش هـمۀ فـتـنهها زمین گیر است یزیـدیـان همه دربـنـد شوکـتـش باشند کسی که آیـنـۀ آیـههـای تـطهـیـر است به سربلندی او لطمهای نخواهد خورد سلاح اهل زنا گرچه طعن و تحقیر است اگر اسیـر خـطـابـش کـنم زبـانـم لال که شیر، شیر بماند اگر به زنجیر است هزار داغ به جانش نشست در یک روز عجیب نیست اگر در جوانیاش پیر است برای از نفس افتادنش همین کافیست که روبروش سری روی نیزه تصویر است
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
اینجا گرفتهست مردی بر روی دست آسمان را مردی که در قبضهٔ خود دارد تمام جهان را آورده با ذوق سرشار در پیش چشمان مردم تصویر زیبایی از این منظومهٔ بیکران را در هالهٔ روشن وحی با قلبی آکنده از مهر آیینه بر دوش دارد اینبار باری گران را در جشن «من کنت مولاه...» آیینهٔ نور کردهست لبریز از روشنیها چشمان پیر و جوان را با شور و حالی فراگیر در امتداد رسالت جبریل در حلّۀ نور آورده این ارمغان را باید علی بود و فهمید باید علی بود و حس کرد در آسـمـان حـقـیـقـت تکـبیر افلاکیان را همراه بارانی از گل ای دشت شور و بشارت در برکه جاری کن امروز تصویر رنگینکمان را گویا نوای بلال است،آری! که با عطر مولا بر آسمان میفشاند گل نغمههای اذان را
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
تـا وحــی آمـد مـقــتـدا را بُـرد بـالا دست نـبـی، دست خـدا را بُـرد بالا فهمیده بود این گوشها کر میشوند و تا آخـریـن حـدّش صـدا را بُرد بالا
: امتیاز
|
سرود عید سعید غدیر خم
مـا که مـسـکـیـنـان درگـاه امـیـریـم به حـریــم آل پـیـغـمـبـر فــقــیـریـم سرخـوش از جـام تـولای غـدیـریم، شُکرُ لله، الحمدُلله (۲) فـاتح خـیـبر و سیـف الله شـده وصـیّ رســول الله ذکـر لـب عـالمـیـن ایـنه عـلـی عـلـی یـا ولـیّ الله علی علی یا ولیّ الله، علی علی یا ولیّ الله، علی علی یا ولیّ الله ************************************************ گر چه عاصی و پُر از جرم و خطاییم گر چه در ظاهر فـقـط عبد خـداییم مـا مـحـبـیـن عــلـیِّ مــرتـضـایـیـم، شُکرُ لله، الحمدُلله (۲) کُن فَـیَکون به خـدا باشد کــارِ کَــمِ عــلــیِ اعــلا چـشـم اُمـیـد هـمـه بـاشد بـر کــرم عــلــی اعــلا علی علی یا ولیّ الله، علی علی یا ولیّ الله، علی علی یا ولیّ الله ************************************************ بـه تـولای عــلـی آن شــاه مــردان بسته ایم از عاشقی ما عهد و پیمان با امام و رهـبـر و خـون شـهـیـدان، شُکرُ لله، الحمدُلله (۲) مـا هـمـه با مـدد حـیـدر یـاور و یـار ولی هستیم یا عـلـی گفته ایم از اوّل تا به آخر با علی هستیم علی علی یا ولیّ الله، علی علی یا ولیّ الله، علی علی یا ولیّ الله
: امتیاز
|
سرود عید سعید غدیر خم
عـیـد غــدیـر و عـیــد ولایـت تـابـیـده بـر دل نـور هــدایـت شد نازل از ربّ آفاق و اَنجُـم آیـۀ اَکــمَـلـتُ لَــکُـم دیـنُــکــم در دست احـمد، دستان حـیدر کامل شد دیگر، کار پیـغـمبـر ساقیِ کوثر، مولا یا حیـدر؛ ساقیِ کوثر، مولا یا حیـدر(۲) ************************************* بــا اذن داور، بـهــر خــلایـق شده جـلوه گر، نـورُ الحـقـایـق گـردیـده عـید امـیـرالمومنـیـن الـحــمــدُ لله ربّ الـعـالـمـیــن دل از ولای، مولا، آکنده است شیـعـۀ مولا سعـادتـمـنـد است ساقیِ کوثر، مولا یا حیـدر؛ ساقیِ کوثر، مولا یا حیـدر(۲) ************************************* یا رب عنایت، بر جمع ما کن ما عاشقان را، اهل تقـوی کن در تــمـام مــراحــل زنــدگـی ما را کن اهل تقـوی و بندگی به حقّ حیدر، لطف و عطا کن مـا را زائـر، کـرب و بـلا کن ساقیِ کوثر، مولا یا حیـدر؛ ساقیِ کوثر، مولا یا حیـدر(۲)
: امتیاز
|
سرود عید سعید غدیر خم
عید تکمیل دین؛ عید حقّ الیقین عـیـد نـورالـمـبـیـن تهـنـیـت بـاد که شده در غدیر، بر دو عالم امیر سـروری بـی قـرین تهـنـیـت باد مـولای من یا عـلی مـولا *** ابالحسن یا عـلـی مولا مـولا مـولا یا علی مـولا، مـولا مـولا یا علی مولا(۲) ********************************** دست حق بر رویِ دست پیغمبر و ذکـر عـالـم شـده یـا عـلـی جـان نغمه عاشقان، با سرشکِ روان ای به قـربانـشان هـستی و جان عیان گوید حضرت طاها ** من کنت مولا علی مولا مـولا مـولا یا علی مـولا، مـولا مـولا یا علی مولا(۲) ********************************** هم قدر هم قضا، تا به روز جـزا آری از مـرتضی خـواهـد امـداد روح پـاک هـمه کـشـتـگـان مـنا مـی شـود از دم یـا عــلــی شــاد یار دیرین یا علی مولا *** یعسوب الدین یا علی مولا مـولا مـولا یا علی مـولا، مـولا مـولا یا علی مولا(۲)
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح مولا علی علیه السلام
صداي كيست چـنين دلـپـذيـر ميآيد؟ كـدام چـشمه به اين گـرمسير ميآيد؟ چه گفته است مگر جبرييل با احـمد؟ صـداي كـاتـب و كـلـك دبـيـر ميآيـد
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
سـتـارۀ سحـر از صبح انـتظار دمـیـد غـدیـر از نـفـس رحـمت بهار چـكـید گرفت دست قدر، رایت شفق بر دوش زمین به حكم قضا آب زندگى نوشید بر آسمـان سعـادت ز مـشـرق هـستى سـپـیـده داد نــویــد تــولـد خــورشـیـد به بـاغ، بـلبـل شـوریده رفت بر منبر چو از نسیم صبا بوى عشق یار شنید ز خویش رفته، نواخوان عشق بود و سرود به بانك زیر و بم، اسرار خطبه توحید فتاد غلغله در باغ و شورشى انگیخت كه خیل غنچه شكفت و به روى او خندید هـوا ز عطر گـلاب محمدى مشحـون زمین به عترت و آل رسول بست امید رسول، سدره نشین شد،على به صدر نشست پى تـكامل دینش خـداى كـعـبـه گـزید گرفت پرچم اسلام را عـلى در دست از این گزیده زمین و زمان به خود بالید به یمن فیض ولایت شراب خم الست به عشق آل على از غدیر خم جوشید
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
جلوه گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر ریخت از خُم ولایت مى به مینا در غدیر رودها با یكـدگر پیوست كـمكم سیل شد موج مى زد سیل مردم مثل دریا در غدیر هـدیه جبـریل بود« الیـوم اكـملت لـكم «وحـى آمد در مبـارك باد مولى در غدیر با وجود فـیض« اتـممت علیكم نعمتى » از نزول وحى غوغا بود غوغا در غدیر بر سر دست نبى هر كس على را دید گفت آفـتـاب و مـاه زیـبـا بود زیـبا در غـدیـر بر لبش گلواژه«من كنت مولا» تا نشست گـلـبن پـاك ولایت شد شـكـوفـا در غدیر »بركه خورشید» در تاریخ نامى آشناست شیعه جوشیدهست از آن تاریخ آنجا در غدیر گر چه در آن لحظه شیرین كسى باور نداشت مى توان انكـار دریا كرد حـتى در غدیر باغبان وحـى مى دانست از روز نخست عمر كوتاهی ست در لبخند گلها در غدیر دیده ها در حسرت یك قطره از آن چشمه ماند این زلال معـرفت خشكید آیا در غـدیر؟
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین و عید سعید غدیر خم
آیـات چـشمان تو ما را با خـدا کرد مهـر تو زنگـار دل ما را طلا کرد از کولهبار خویش جز پاکی ندیـدیم انـگـار لبـهـای شما ما را دعـا کرد من دوزخی بودم نه اهل جنّتُُ العشق جـای مـرا آقـایـی تـو جـابـجـا کـرد یک عمر در سجّادهها نام تو بردیم تا در کـنار تو خـدا ما را صدا کرد خیر از جوانیاش ببیند آنکـسی که بـال مـرا در آسـمـان تـو رهـا کـرد من کـنـج ایـوان طلا میخـواهم آقا بعد از نجف، یک کربلا میخواهم آقا سـجّـادۀ تو بـوی جـبـرائـیـل میداد چشمت هزاران آبرو بر نیل میداد تو جـمـلـۀ پیغـمـبـرانی و به دستـت گاهی خدا تورات و گه انجیل میداد هر شب به پاس احـترام تو خـدایت در آسمانها مجـلسی تـشکـیل میداد پـروردگـارت کارهای خـانـهات را هر روز و هر شب دست میکائیل میداد گـرد و غـبـار لحـظـۀ جـنگـیـدن تو همواره بوی صور اسرافیل میداد تـو بـینـظـیر عـالـمی هـمتا نداری تو شاهکـار حضرت پـروردگـاری ای آنکـه خـتـم الانـبـیا را جانشیـنی شـایـسـتـۀ نـام امـیـر الـمــؤمـنـیـنـی زیـبـایـی گـلـواژۀ مـهـر و مـحـبّـت از بهـتـرینهـای خـدا روی زمیـنی ای بیبدل، ای بیمَثَل، ای مرد اوّل در هر صفـاتی که بگویم بیقـرینی با ذوالفقار و شهسواریات هـمیشه از میمنه تا میـسره طـوفـانتـریـنی ای حـیـدر کـرّار ای شیـر خـداونـد تـو ریــشـۀ شـیـر نـر امّالـبــنــیـنـی تو از همان روز ازل شیر خـدایـی فـرمـانـروای عرصۀ قـالـو بـلایـی یک پرده از حُسن تو جنّاتُ النّعیم است دستت تجلّیگاه رحمان و رحیم است نـام تـو مـعــراج تـمـام انـبـیــا بـود یک گوشه از مصداق آن طور کلیم است شـأن نــزول آیـههـای مـؤمـنــونـی عطر نفسهای تو بر دوش نسیم است از روی تو وجه خدا را میتوان دید با حُبّ تو هر کافری عبدالکریم است اینجا اگر خانهنشین بودی غمی نیست تنها زمان بعـثـتت یـومالعـظیم است هر شیعه بشنـاسد عـلیّ این زمانش در ضربۀ احزاب تو بیشک سهیم است بی معرفت آنکه رهی جز تو گزیند راه علی تنها صراط المستقـیم است عید غدیر است و پیام حق چنین است مردم فـقط حـیدر امیـرالمومنین است باید شما را در فـراسـوی زمان دید در آسـمـان بـیکـرانِ بـیـکـران دیـد بـایـد ســوار بـالهـای سـال نـوری پرواز کرد و آنسوی هفتآسمان دید در لابـلای آیـههـای سـبـز تـوحـیـد در ابـتـدا تا انـتـهـای یک اذان دیـد از چه مسلمان دو چشمانت نـباشم؟ وقتی خدا را در نگاهت میتوان دید سنّ تو را وقتی که پرسیدم ز مردم چشمم فقط سرهای در حال تکان دید روزی یتیم کوچهگرد کوفه خود را بر شانههای پیرمردی مهـربان دید یـاد صـدای گــریـۀ چـاه تـو کـردم وقـتـی نگـاهـم بلبـلِ آتـشـفـشـان دید من با صدای پـای تو مأنوس هستم با نان و با خرمای تو مأنوس هستم
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
در خـم غـدیـر سـرّ تـوحـیـد بـبـیـن روشـن شـدن چــراغ امـیــد بـبـیـن گر هست ترا چشم خدابین ای دوست خورشید به روی دست خورشید ببین ****************** ای مردم عالم به عـلی روی بیارید بر صفحۀ دل نام عـلـی را بنگارید این نصّ کلام الله و این قول رسول است با دست علی دست خدا را بفـشارید ****************** شد عـید غـدیـر خـم، ببارد بـرکـات بر شادی مرتضی بریز نقل و نبات تــبــریــک ولایـت یـــدالـلـهــی را ای شیعه بگو به فـاطمه با صلوات ****************** امروز بُـود روز بـرات و بـرکـات نـازل به زمین شود دمادم حـسنات چون عید غدیر است همه بفـرستید هم بر عـلی و هم به محمد صلوات
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
بدون مهر علی دین اساس و پایه ندارد علی صراحت دین است و دین کنایه ندارد سقوط کرده به گرداب جهل هرکه بگوید کـتاب روشن حـق بر غـدیـر آیـه ندارد بگـو به کـوردلان زمـانه لـطـف الـهـی به روی دشمن او تا همیشه سایه ندارد اذان که هیچ نماز و طواف بی مهرش خرابه ای ست که اصلآ اساس و پایه ندارد شـهـیـد عـشـق عـلـی مـثـل ابن سکـیت به زیر تـیغ هم از عاشقی گـلایه ندارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
شکر خدا که حُبِّ علی در وجود ماست دربارۀ عـلـی همه گـفـت و شنود ماست مـا بـا عـلـی سـلـوکِ الـی الله می کـنـیـم اصلاً علی علیست که سِیر صعود ماست ذکـرش عبادت است بسانِ نـمـازِ فرض حیدر، اذان، اقامه، تشهد، سجـود ماست حصن حصین ماست، امان و امین ماست رمـز قـیـام مـاسـت دلـیـل قـعـود مـاست حُبّ علی جواز صراط است روز حـشر محـشر نهایـتاً همه جایش به سود ماست هر کس دلش به عشق کسی وصله میخورد این عشق حیدر است که در تار و پود ماست محـشـر قـیـامتـی است جـلوی درِ بهشت این یا علی علیست که رمز ورود ماست نـام امـیـر را هـمـه جـا، جـار مـیزنـیـم شـاه نجـف تـمـامـیِ بـود و نـبـود ماست
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
روی لب گـفـتـنـد بـخٍ یا عـلـی زیر لب گـفـتـند حرفی با عـلی حال بر دست پـیـمبر شاد باش بـعـد از آن آمـاده بـیـداد بـاش آنکه اول بهـر بیعـت میدویـد نـقـشـۀ قـتـل پیـغـمـبر را کشید عــقـدۀ بـدر و اُحُـد ابـراز شـد فـتـنـه ای با نـام دین آغـاز شد وقت آن شد تا سوابق رو شود رویِ اصلـیِّ منـافـق رو شـود مردم از راه حقـیـقت گم شدند شاخه های گل همه هیزم شدند در بهـشت قـرب احـمـد آمـدند در مـیـان خانه زهـرا را زدند دستهایی که به روی دست بود خـالق هستیِ هرچه هست بود با عـمامه دور گردن بسته شد امت واحـد هـزاران دستـه شد نـالـۀ زهـرای اطهـر میرسید خویش را دنبال حیدر میکشید بوسگـاه مصطـفی آتش گرفت فاطمه سر تا به پا آتش گـرفت فـاطـمـه میگـفت بابا میزدنـد مرتضی میگفت زهرا میزدند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیه السلام ( عید غدیر )
با خیالت غزلی در شُرف آغـاز است در هوای تو دلی منتـظر پـرواز است مـستـی روز غـدیـر تـو بـه یـادم آورد که در میکدهات رو به خلایق باز است ما همه مست غدیر خم چشمت هستیم مستی از دست تو یک مستی بیاندازه ست باز هم نام تو را بر لبش آورده مسیح به امـیـد دم تو در صدد اعجـاز است هرطرف مینگرم روی تو را میبینم دائم از مأذنه نام تو طنین انـداز است بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر دل که با حال و هوای تو هوایی باشد مقـصـد راه قـرار است رهـایـی بـاشد دوستت دارم و سلمان به همه ثابت کرد عـاشقـت فرق ندارد که کـجـایی باشد از تـمـنـای وصـال تو فـقط باید گـفت راوی شـعـر اگـر شـیـخ بـهـایـی باشد من بـه نـادانـی خود معـتـرفم میدانـم مـحـفـل انـس تو بـایـد عـلـمـایـی باشد از بـد حـادثـه ایـنـجـا بـه پـنـاه آمـدهام تا کجـا بین من و دوست جـدایی باشد من فقط چشم به راهم که ببینم روزی گـنـبـد هـمـسـرتـان نـیـز طلایـی باشد بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر ای به الطاف تو اصحاب کرم وابسته شده یک عـمر به مدح تو قـلم وابسته وسط این همه وابـستـگـی بی حـاصل شکر بسیار که هستم به حـرم وابسته هر غـریبی که به ایـوان نجـف میآید مـیشـود بـا زدن چـنـد قـدم وابـسـتـه جنس بازارتوعشق است وامید است و رضاست شـدهام سخـت به این پـند قـلـم وابـسته در دم و بـازدم مـن جـریـان داری تو به نفس های تو هـستم همه دم وابـسته عاشقان تو به فـقری ابدی خـو کردند تـا نـبـاشنـد به دیـنـار و درم وابـسـتـه مـا از آن پـاک دلانـیـم که آرامش مـا هست چون موج خروشان به عدم وابسته ریشه در خاک عدم داشت که با حضرت نور بینهـایت شده بـودیـد به هـم وابـستـه بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر به تو مستان لقب سـاقـی کـوثـر دادند بیخود از خود شده و ناد علی سر دادند از شراب تو به جبریل تعارف کردند شوق پرواز تو را هم به کـبوتر دادند جامی از عشق تو را حضرت سلمان نوشید جرعـهای نیز به مقـداد و ابوذر دادند گاهی اوقات به این فکر میافتم که چرا به یکی کم به یکی چـنـد بـرابـر دادند کاش میشد که میان هـمه تقـسیم کنند ساغـر معـرفـتی را که به قـنـبر دادند معـجـزاتی که خـدا داد به پیـغـمـبرها همه را جمع نمودند و به حـیدر دادند بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر مستم از جام شرابی که پُر از آگاهی ست شعر من از سر سرمستی و خاطر خواهی ست مستـم آنـقـدر که دیـوانه خطابم کردند مستم آنقدر که گـفـتند عـلی اللهی ست شرح این قصه بلند است بلند است بلند در شگفتم که چرا عمر به این کوتاهی ست تا در آغـوش غزلهای صغـیر افتادم روحم آشفتهتر از وحدت کرمانشاهی ست چـاهها بـی خـبـرند از غـم بی پایـانت راز اندوه تو در بغض کبوتر چاهی ست جادهای که به تو ای شاه نجف ختم نشد آخرش دربدری، بیخبری، گمراهی ست بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر آبـرومنـد تر از نام عـلـی نامی نیست چه کسی گفته که در نام تو ایهامی نیست نـام تو نـام خـدا، نام خود قـرآن است تو نباشی به خدا دینی و اسلامی نیست قاضیان از تو بریدند که در این دوران پرچم عدل برافـراشته بر بامی نیست روز و شب نامه نوشتیم برای تو ولی دیرگاهیست که از سمت تو پیغامی نیست دوش دیدم که ملک بر در میخانه نوشت که شرابس به جز از عشق تو در جامی نیست خواجه لطف غزلش را به تو مدیون بوده ست او خبر داشته بیلطف تو الهامی نیست بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر سرخوشانی که در این میکده پیری دارند مثـل تو از غـم دنیـا دل سیـری دارند بایـد از میـثـم تـمـار و ابـوذر پـرسیـد چه امیری چه امیری چه امیری دارند دار برپاست و ریگ ربذه سوزان است عاشقـان تو عجب راه خطیـری دارند اهل بیـت تو سـر سـفـرۀ افـطاریـشان چه یتیمی چه فقیری چه اسیری دارند دید محراب که در لحظۀ شق القمرت ابروانت چه مـراعـات نـظیری دارند شعر ما تشنۀ نـقـد است تو نقـادی کن شـاعـران روحـیـۀ نـقـد پـذیری دارند بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر باز در حـلـقـۀ ذکر تو نـشستـیـم عـلی ما مسلـمان شدۀ روی تو هستـیم عـلی تا تو بر حقی و حق دور سرت میگردد ما بر آنیم که جز حق نـپـرستیم عـلی دست از هر چه به جز توست در عالم شستیم به تو پیوسته و از خلق گـسستیم علی شیر در کاسه ما نیست ولی اشک که هست ما یتـیمان همگی کاسه به دستیم علی بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر دل نشین است در این جاده مسافر بودن شعر چشمان تو را خواندن و شاعر بودن به حـریـم حــرم عـشـق پــنــاه آوردن در نجف ماندن و یک عمر مجاور بودن یا علی گفتن و از هر دو جهان دل کندن بر سر سفـرۀ احسان تو حاضر بودن دل سپـردن به فـرامین تو و فـرزندت از مـریـدان حبـیب بن مظاهـر بـودن از شـراب نـفـس پنـج تن و پنـج امـام مست گـردیدن و هم بـادۀ جـابر بودن شاهد از عـرش حدیث ثـقـلـین آوردن آیـۀ روشـنـی از سـورۀ فــاطـر بـودن بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر مطلع شعر تو ای عشق «هو الباران» است قسمت چشم تو از روز ازل باران است اشکِ آهسته و پیـوستۀ تو تا جاریست روزی روز و شب اهل محل باران است به امیـدی که در افـلاک قدم بگـذاری آسمان غرق ستاره ست زحل باران است سـورۀ روم به سمت تو اشـارت دارد سورۀ نحل به یُمن تو عسل باران است بت شکستن فقط از دست تو بر میآید کفر میبارد و این شهر هبل باران است خیبر و خندق از این قاعده مستثنی نیست عبدود ریخته در لشگر و یل باران است بس که در خلوت یاد تو به وجد آمدهام دفتر شعر من امروز غزل باران است بهترین روز جهان عید غدیر است، غدیر و علی باب نجات است و همان خیر کثیر
: امتیاز
|
شهادت حضرت زینب سلام الله علیها
قـصد کـجـا را کـردهای، ای آسـمانی؟ پـرواز بـا بـال شـکـسـتـه مـیتـوانـی؟ پـرواز کن تا حـاجت خود را بگـیری شایـد نـمیخـواهـی دگر زنـده بـمـانی یک سال و چندین ماه، هرشب گریه کردی بـا بـال و پـرهای کـبـود و ارغـوانـی یک سال و نیم انگار که آبی نخوردی هرشب به اشک و ناله و غم میهمانی هرشب دعای رفتنت را دوست داری بـهـر مــلاقــات حـسـیـنـت بـیامـانـی اصلاً بیـا و فکـر کـن چـیزی نـدیـدی با آنکـه داری از بـرادر یـک نـشـانی در گـوشـۀ حـجره نـشـستی تا بـبـیـنی یک اتـفـاقـی سـرخ، حـتـی نـاگتهـانـی تـو کـه تـوان پــر گـشـودن را نـداری قـصد کجـا را کـردهای، ای آسـمـانی؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
یاعلی بر فَـلکِ عشق تو پرچم زدهای خـیـمه اندر حـرم شاهد اعـظم زدهای شمع حُسن تو فروزان و جهان پروانه ز آتش عشق شرر بر دل عالم زدهای قهـرمـانـان میـادین اسدت میخـوانـند بسکه شمشیر، تو در خطّ مقدّم زدهای پـیـش هـر مـدّعـی بیخـرد و بیمـایه دم ز خود نازدهای ور زدهای کم زدهای در هـراسند هـنوز از تو بنـیاسرائیل زآنکه بر مرحبشان سیلی محکم زدهای گام ستوار تو نازم که ز همت همه عمر قـدم انـدر ره اخـلاص، دمـادم زدهای کرده از جود تو تجـلیل خدا در قـرآن سکّه بر نام خود از بخشش خاتم زدهای قوت خود بر فقرا دادی و این عزّت نفس دست ردّیست که بر سینۀ حاتم زدهای عُـرفـا کـمـتر از آنند که لب بگـشایـند در مقامی که تو از صدق و صفا دم زدهای خفته در بستر طاها و چو غواص جسور دل به دریای پُر از حادثه و غم زدهای فلکت منزل و همسایۀ تو خورشید است خیمه مافوق تر ازعیسی مریم زدهای انبـیا از لبِ شیـرین تو بـوسند، که تو بوسه ها بر یـدِ پیـغـمـبـر اکـرم زدهای شب معـراج مگـر هـمسفـر او بودی؟ کاحمدت دید به تخت عظمت لم زدهای ساقیا زمزمۀ سعی تو در بزم صفاست زآب کوثر نمکی بر لب زمزم زدهای چه غم از کید اجانب که معینت زهراست با یکی یار تو صد سلسله بر هم زدهای کـی ز بام فـلک افـتد عـلـم اهل البیت کان لوائیست که با فاطمه با هم زدهای مفتخر باش «کلامی» که پی اخذ مراد چـنگ بر دامن آن مـفـخـر آدم زدهای
: امتیاز
|